مجموعه مقالات شماره 22
مجموعه مقالات شماره 22
با وجود آنکه گیلان از توانایی اقتصادی و تولیدی در سایر محصولات اقتصادی نیز برخوردار است، اما به جهت اهمیت ابریشم در اقتصاد گیلان و ایران، بهویژه صادرات این محصول به کشورهای خارجی، سبب توجه حکومتهای مرکزی ایران و سایر کشورها به ابریشم گیلان شد. دوران اوج تجارت ابریشم ایران و گیلان، عصر صفویه بود؛ با این حال، در دوره قاجاریه نیز هنوز ابریشم بخش عمدهای از کالاهای صادراتی ایران را تشکیل میداد. مهمترین عاملی که موجب توجه بیشتر اروپاییان در این دوره به ابریشم گیلان شده بود، رواج بیماری کرم ابریشم در اروپا و کمبود این محصول در آنجا بود. اما به جهت تسلط روسیه بر مناطق ابریشمخیز شمال ایران، انحصار تجارت این کالا عملا در اختیار روسها بود. انگلیسیها نیز تلاش داشتند با واسطه بر این کالای ارزشمند دست یابند؛ از اینرو، سایر کشورهای اروپایی قادر به تجارت ابریشم ایران در این دوره نبودند. انحصار تجارت ابریشم توسط روسها و انگلیسیها موجب شد تا معیشت بازرگانان و تولیدکنندگان ابریشم ایرانِ عصر قاجار به نوعی وابسته به تجارتخانهها و سیاستهای این دو دولت شود. هدف از پژوهش پیش رو، تحلیل نقش صنعت ابریشم گیلان و تأثیر آن بر روابط انگلستان و روسیه با ایران عصر قاجار، با تکیه بر مطالعات اسنادی و تاریخی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد، با توجه به اهمیت ابریشم، برخی از کشمکشهای سیاسی دولتهای روسیه و انگلستان در ایران، جهت کنترل بر اقتصاد و تجارت این محصول بوده است. این تجارت انحصاری موجب شد تا سایر کشورها قادر به رقابت با این دو قدرت جهانی در زمینه تجارت ابریشم نباشند. در نهایت سیاستهای دو کشور یاد شده زمینههای ضعف ابریشم گیلان را فراهم نمود.
لازمه هر حکومتی بعد از شکلگیری و تثبیت، برپایی تشکیلات دیوانی است. مغولان پیش از تشکیل حکومتی متمرکز و گسترده، اقوامی صحراگرد بودند و آموختههایشان متأثر از تمدنهای پیرامون خود بود. آنان در آسیای مرکزی و در همسایگی اقوام متمدن از جمله اویغورها و ختاییان بودند. این نزدیکی و همسایگی، رشتههای ارتباطی بین آنها را در قالبهای مختلف بهوجود آورد. علاوه بر این اقوام، مغولان در همسایگی تمدن بزرگ چین قرار داشتند و با حضور در ایران مختصاتی از تمدن چینی را با خود به ایران آوردند از جملهی اینها میتوان به شیوه وزارت توأمان در ساختار حکومتی ایلخانی را نام برد اگرچه وزارت توأمان در ایران دارای ریشه تاریخی بومی است اما این هماهنگی در وزرات، با فرهنگ چین پیوستگی بیشتری داشت. این مقاله برآن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی ریشههای وزارت توأمان در چین و کانالهای ارتباط تمدنی ایران و چین شامل قوم ختا، اویغور و جاده ابریشم که در انتقال پروسه وزارت توأمان از چین به ایران سهیم بودند را مورد بررسی قرار دهد.
ارتش سرخ شوروی در شهریور 1320/ اوت 1941 برای دست یافتن به خط تدارکاتی متفقین و به بهانه حضور مستشاران آلمانی در ایران، شمال ایران را به اشغال خود درآورد. طی حضور این ارتش در صفحات شمال و شمالغرب ایران جنبشهایی ناسیونالیستی در آذربایجان و کردستان ظهور یافت که حکومت مرکزی را تا مدتی دچار بحران کرد. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش شوروی در حرکتهای گریز از مرکز در کردستان ایران در سالهای 1320ش/ 1941- 1325ش/ 1946م. است. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع اولیه همچون مطبوعات و اسناد انتشار نیافته و منابع کتابخانهای صورت گرفته است. یافتههای پژوهش بیانگر این است که هدف اتحاد جماهیر شوروی از دامن زدن به گرایشهای قومی در مناطق کردنشین ایران این بود که از این طریق منافع سیاسی و اقتصادی خویش را تامین کند و بتواند پایگاهی برای نفوذ خود در ایران برای دوران پس از جنگ جهانی دوم ایجاد نماید و با توجه به سیاستهای پهلوی اول که خواستار از بین بردن زبان، تاریخ و فرهنگ کردها در چارچوب ذوب هویتهای قومی در هویت ملی بود و حمایت شوروی از کردها باعث واگرایی آنان از حکومت مرکزی شد و جریانات کردی ارتش شوروی را نه نیرویی اشغالگر، بلکه یک نیروی رهاییبخش قلمداد کردند.
سقوط ساسانیان افزون بر پیامدهای سیاسی، دارای پیامدهای گستردۀ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بود که جامعۀ زردشتی را در سدههای نخستین اسلامی تحت تأثیر قرار داد. بازتاب بسیاری از این تغییر و تحولات، در متون پساساسانی قابل بررسی است که از منظر آسیبشناسی و به منظور حفظ انسجام و وحدت درونی، آموزههای گوناگونی را به جامعۀ مذکور تعلیم میدادند. بسیاری از این آموزهها متأثر از مضامین پایانِجهانی بود که در متون پساساسانی مورد توجه قرار داشت. با فرض این که مضامین پایانِجهانی زردشتی با توجه به شرایط جامعۀ ایرانی در نخستین سدههای اسلامی، دارای آموزههای گوناگون در حوزههای دینی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده است، این پژوهش به روش تاریخی و شیوۀ توصیفی-تحلیلی و بر پایۀ مطالعات کتابخانهای به بررسی این مضامین در متون پساساسانی میپردازد و نگرشهای پایانِجهانی دین زردشتی را در حوزههای مختلف بررسی میکند.
شکار حیوانات در عصر صفوی، به دلیل علاقه مفرط پادشاهان این سلسله، از اهمیت وافری برخوردار شد که رسوم، تشکیلات و آیینهای درباری، مناصب و ابزار، آداب و ایام شکار و نیز بازتاب آن در ذوق و آثار هنری و احکام مذهبی و فقهی را شامل گردید که به نوعی فرهنگ، اخلاق و آداب شکار را به وجود آورد. پژوهش حاضر به روش تاریخی توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر منابع دست اول تاریخی، سفرنامهها و نسخخطی، با عطف به نظریات حوزه اخلاق محیطزیست و شکار، پیامدهای زیستی و انسانی آن را در روند تاریخ صفویان بررسی کرده است و به این سوالات میپردازد که انگیزه و فرآیند شکار در عصر صفوی چگونه بوده و مخاطرات آن بر محیطزیست و گونههای حیوانی ایران تا چه اندازهای بودهاست؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد که پادشاهان صفویه شکار را علاوه بر منبع غذایی، شامل فراگیری فنون رزمی، تفریح،سرگرمی و بزم، تشخّص و مشروعیت یافتن و اقناع حس افتخارجویی و جاهطلبی میدانستند اما با رویکرد اخلاق «انسانمحوری» در شکار و محیط زیست، و با در نظر گرفتن الگوبرداری حاکمان صفوی و بیتوجهی به اعتدال در شکار و استمرار و انتقال این میراث به دورههای بعدی، پیامدها و تبعات مخرّبی را به وجود آوردند که باعث تلفات انسانی، خسارتهای محیط زیستی درباره گونههایی از حیوانات شد.
از وجوه بارز دوران حکومت تیمور، حضور پر رنگ جغتاییان در تشکیلات حکومتی است. این امر، از آنجا ناشی شده که تیمور برای بنیانگذاری و تثبیت حکومت و نیز گسترش قلمرو، از عناصر جغتایی استفاده قابل توجهی کرد. مسأله اصلی این پژوهش، بررسی نقش جغتاییان در شکلگیری و استقرار حکومت تیمور و ارزیابی چرایی و چگونگی نفوذ سیاسی، اداری و نظامی جغتاییان در این حکومت است. در این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی در حوزه مطالعات کتابخانهای، اندیشه و سیاست تیمور در خصوص جغتاییان و استفاده از آنان در امور نظامی و مُلکداری بررسی شده است. دستآورد تحقیق، نشانگر حضور پررنگ جغتاییان در امور نظامی و حکومتی تیمور است. این امر، افزون بر ناگزیری گرایش تیمور به استفاده از جغتاییان برای تعمیق مشروعیت سیاسی، متأثر از وابستگی حکمرانی تیمور به سپاهیان جغتایی و بهرهمندی از آنان برای گسترش و حفظ قلمرو و نیز تثبیت حکومت است.